دختر شهر

دختر شهر

من کنار خودم نشستم طاقچه پنجره ، در همهمه آرام یک روز شلوغ ، با سر و صدای مداوم ماشین ها ، اتوبوس ها ، موتورسیکلت ها - آژیرهای خطرناک آنها ، لاستیک های ناهنجار آنها. نگاه های محجوب به یکدیگر سلام می کنند. یک میلیون رویا و آرزو در خیابانی باریک در جنون سازماندهی شده می چرخند و سعی می کنند از غبار غریبه ها به مقاصد عالی خود برسند. من از نقطه نظر به جلو نگاه کردم و با خودم فکر کردم: "شهر هر روز چیزهای زیادی از شما می گیرد. یافتن معنا برای زندگی در اینجا می تواند یک امر مرگبار باشد. " جمعیت بی چهره شما را هل می دهد و به حرکت سریع می اندازد در حالی که تنها کاری که می خواهید انجام دهید این است که سرعت خود را کم کرده و نفس خود را بکشید. چشمان خالی در زمان ناگفته با بی حوصلگی شما را دنبال می کند تا زمانی که چشم شما را در ضربات کورکننده سرود تکان دهنده شهر از دست می دهد.

به وضوح به یاد دارم که بعد از ظهر در خیابان های این شهر قدم می زدم دختر شهر تابلوهایی که به من می گویند به کجا مراجعه کنم ، کجا را نگاه کنم ، چه موقع توقف کنم… "فکر نمی کنم بلد باشم چگونه به خانه برسم." احساس می کنم بیقراری می کند اما نمی دانم کجا بروم. در هر نوبت ، شهر بزرگتر می شد. تنها چیزی که درون خود داشتم یک دنیای کوچک و کوچک من بود ، یک لکه کوچک در وسعت ناگهانی خود. تنها چیزی که من را به آن متصل می کرد نور در هم تنیده در خیابان من ، فروشنده گوشه ای از آلفونسو و… بود. آه! درست در همان لحظه وقتی من را نگاه می کردید ، از دور دیدم که لبخند چشمک زن معمولی خود را پوشیده اید - من ، دختری کوچک با چشمانی درشت و چشمانی گشاد. تقریباً بلافاصله ، به یاد می آورم که احساس امید می کردم - این که بدانم به تازگی به نحوی این کار را کرده ام. البته ، شما فقط روی یک بیلبورد بلند ، با روکش خاک ، آویزان شده اید و به آرامی شسته می شوید.

هر بار که در شهر قدم می گذارم ، سرخ می شوم. احساس می کنم در معرض دیدم ریتمم خراب شده صدایم از اضطراب آشفته است. من نمی خواهم خانه را ترک کنم. اما برای همه شما می دانید ، هر چند وقت یکبار ، این شهر شما را تعقیب می کند. شاید وقتی در یک ریکشا هستید و به اندازه کافی در چراغ قرمز متوقف می شوید ، فرض کنید در نزدیکی گرگ و میش ، و شهر موز شما می شود.

از ریکشا بیرون زدم و چهره های کوچکی دیدم ، تنفس در هوای غبارآلود ، نگاه کردن به خانه های جعبه کبریتشان. پیش نویس هایی از نسیم شبانه آنها با رایحه هل و چای به من می رسد. کودکان بی سرپرست بالن می فروشند-آنها از روی اتومبیل هایی عبور می کنند که در سیگنال گیر کرده اند و از سپر به سپر حرکت می کنند. من دنبال بادکنک های متحرکی هستم که روی هم جمع شده اند و از دور به من پوزخند می زنند. عاشقان در پیاده روی به یکدیگر تکیه می دهند ، گلبرگهای قرمز روشن از گلهای شکسته به آسفالت می چسبند ، بوی بتن خیس در هوا پخش می شود. سگ های ولگرد نزدیک سطل زباله می گردند. ناوگان پرندگان به خانه می روند. عابران پیاده که با سرعت از کنار ترافیکی که شروع به حرکت به سمت جلو می کرد ، با دهان معترض خود آتش می گرفتند و رد چراغ های شهر را شعله ور می کردند. من از بیابان و مزارع سرسبز چیزی نمی دانم. من فقط ازدرختان پراکنده که چشم انداز شهر را تزئین کرده اند. من با آسمان باز و شبهای پر ستاره آشنا نیستم ، کرم شب تاب راه صور فلکی را روشن می کند. من با اعماق تاریک اقیانوس غرق شده ام که با افق امید در افق هنگامی که کاخ های آسمان به ستارگان می رسند. من در گمنامی شدید وجودم در شهر بزرگ و بد ، راحت هستم. من از همسایه های دوستانه ای که با درب منزل در خانه من ظاهر می شوند و در نان فروشی محلی کالاهای پخته شده رایگان دریافت می کنم ، احتیاط می کنم. من یک دختر شهرستانی هستم. من کنار پنجره خود نشسته ام و به زندگی در هر گوشه این جنگل تنگ شهری نگاه می کنم و فقط می دانم که اینجا خانه من است - این جایی است که من به آن تعلق دارم.

ماهی که فقط در دره مرگ زندگی می کند

ماهی که فقط در دره مرگ زندگی می کند

< p> اتفاقاً ماهی وجود دارد که در یکی از گرمترین و مهمان نوازترین محیطهای جهان زندگی می کند. جالب تر اینکه این ماهی خاص فقط در این منطقه زندگی می کند. این ماهی به توله سگ شیطان شیطان معروف است و تنها خانه آن در پارک ملی دره مرگ است.

شیطان شیطان یک واحد 40 هکتاری جدا از پارک ملی دره مرگ است که در نوادا واقع شده است. استخر Devil’s Hole کوچک است اما به عمق 400 فوت می رسد. در حالی که گونه های دیگری از توله سگ در سراسر جهان وجود دارد ، این تنها جایی است که توله ماهی Devil’s Hole در آن زندگی می کند.

این ماهی از سال 1967 در لیست در معرض خطر قرار دارد و خانه آن بسیار شدید است. دمای آب استخر حدود 93 درجه فارنهایت اجرا می شود و نور خورشید فقط به قفسه کم عمق و سنگی محل تغذیه ماهی با مقدار محدودی جلبک برخورد می کند. همچنین از همین قفسه برای تخم ریزی چهار ماه از سال استفاده می کند.

سوراخ شیطان Pupfish's Small Home Ken Lund /Wikimedia

توله سگ های شیطان شیطان از زمان 10 هزار تا 20 هزار سال در انزوا ، زمان زیادی برای سازگار شدن با محیط خود داشته اند. به دلیل این انزوا ، ماهی دارای سطح جمعیتی بسیار گسترده ای است. بین اواخر دهه 1970 تا 1996 ، جمعیت تقریباً 324 ماهی بود. از سال 1997 تا 2004 ، میانگین جمعیت به 171 نفر کاهش یافت. در سال 2006 ، کمترین تعداد در 38 توله ماهی ثبت شد. آخرین شمارش از بهار 2019 تعداد 136 را نشان می دهد. شمارش دشوارتر می شود زیرا ماهی کوچک است ، طول آن فقط حدود یک اینچ است و گاهی اوقات در عمق 80 فوت یافت می شود.

در حالی که تلاش ها برای محافظت از ماهی ادامه دارد ، اما مانع ایجاد مزاحمت برای برخی افراد نشده است. در آوریل 2016 ، سه مرد مست از حصار منطقه بسیار امن پریدند و شروع به تیراندازی با اسلحه به سمت علائم ، قفل ها ، تجهیزات علمی و دوربین های نظارتی کردند. یک نفر تصمیم گرفت در قفسه صخره ای که توله ماهی تغذیه می کند پا لگد بزند در حالی که دیگری تصمیم به شنا کرد. او البته برهنه بود. او حتی شورت بوکسور خود را پشت استخر گذاشت تا محیط بان ها به همراه قوطی های آبجو و استفراغ آن را پیدا کنند. تحمل یک توله سگ بدبخت بیش از حد بود زیرا پیدا شد که در آب مرده شناور است. این سه مرد به جرم کشتن یکی از نادرترین ماهی های جهان دستگیر و متهم به جرم فدرال شدند.

منابع: FWS.gov ، سرویس پارک ملی ، LA Times ، PBS

"https://cdn-images-1.medium.com/max/426/0*IMFjWyPANcotbOWQ.png">

آیا می خواهید در حقایق بیشتری تحقیق کنید؟ دنیای شگفت انگیز واقعیت های کاملاً تصادفی را اینجا در Medium امتحان کنید.

آیا یافتن ماهی خود در دریا ارزش دارد؟

آیا یافتن ماهی خود در دریا ارزش دارد؟

عکس توسط Jacob Mejicanos در Unsplash

من می توانم در مورد دوست یابی در لس آنجلس ادامه دهم - که من اینجا و اینجا انجام می دهم. فرهنگ دوست یابی در شهر با آنچه جوان تر و بزرگ شده اورلاندو من تصور نمی کند ، نیست. دیدگاه های من نیز ممکن است کج باشد. زندگی در یک شهر راهی خاص برای یافتن یک شریک عاشقانه به دنبال دارد. اما من اینجا هستم تا آنچه را تجربه کرده ام و اخیراً مستقیماً از دهان مجرم شنیده ام ، حساب کنم.

در یک بعدازظهر بارانی جمعه در لس آنجلس (بله ، اینجا باران می بارد ؛ فقط کافی است گناهان شهر را بشویید) ، من در حالی که منتظر رسیدن یکی از دوستانم بودم از یک فنجان قهوه لذت می بردم. من در محوطه ناهار خوری نشستم و مثل همیشه خالی از پنجره خیره شدم. نکته ای در مورد تماشای قطرات باران به پنجره ای وجود دارد که آرام و مسحورکننده است - برای تأمل در زندگی مساعد است. حرف دو نفر 30 نفری را که پشت میز کنار من نشسته بودند قطع کرد. بادگیرهای نایک و شلوارهای فشرده سازی Reebok آنها فرض می کنند که آنها از کلاس تمرین آمده اند ، اما این LA است - ورزش و ورزش حتی برای کار نیز یک امر عادی است. یکی دیگر. البته ، این از زندگی همسریابی آنها شروع شد زیرا به نظر می رسد که به عنوان موجوداتی پیچیده ، جذاب ترین جنبه در مورد خودمان باشد. مردی که دارای ریشی بی ادب است و به نظر می رسد سالهاست که از نظر استراتژیک به همین طول نگه داشته شده است ، از آنجا که این سبک در شهر است ، شروع به صحبت کردن در مورد دختری کرد که با او قرار ملاقات گذاشت و با آن در Bumble ملاقات کرد.

< او این دختر را به عنوان طراوت باهوشی توصیف کرد ، برخلاف دیگر دختران LA (اوچ ، اما من اجازه دادم که آن را بکشد) ، و به همان منافع او علاقه مند است. او حتی قبل از موج بزرگ 2018 از پول رمزنگاری شده درآمد کسب کرد - بلافاصله به او اعتبار داد.

من آنجا افسون نشستم. گوش دادن به صحبت های این غریبه در مورد یک زن به گونه ای زیبا بود که به نظر می رسید او ضرب و شتم شده است. سپس ، او ادامه داد.

"اما هر وقت که من واقعاً از روی یک دختر تیز می شوم و دوست او را دوست دارم ، این صدا در پشت سر من وجود دارد که به من می گوید با یک دختر نباشم زیرا تعداد زیادی وجود دارد دختران دیگر در آنجا هستند. "

تمام پیش فرض های من درباره اینکه مردان در لس آنجلس فکر می کنند با یک جمله تأیید شده است.

دوست او پاسخ داد ،" بله مرد ، تعداد زیادی ماهی های دیگر در دریا. در عصر امروز ، جهان مکانی بسیار بزرگتر از سالها قبل است. " بسیار جذاب تر از مداخله در خرد فمینیستی من هستند. همچنین ، این کمی دیوانه کننده خواهد بود. من بالاخره استراق سمع می کردم. من همچنان در سکوت نشسته ام و بی عیب بر روی خودم جرعه می کشمقهوه.

اما به محض تربیت دختر ، آنها صحبت از او را متوقف کردند. من تعجب کردم که آیا این بود - اگر این نظر تنها در مورد وجود ماهی های دیگر در دریا به این معنی بود که دیگر امیدی برای این غریبه نیست که روبروی من نشسته و پتانسیل Bumble خود را دارد. ، آخرین اظهارات را در مورد کیفیت بار سالاد بیان کردند و به زندگی خود ادامه دادند. من تقریباً می خواستم خداحافظی کنم ، زیرا از 15 دقیقه قبل به مکالمه آنها گوش می دادم و احساس می کردم به نوعی آنها را می شناسم.

اما این را نمی دانم ، زیرا آنها را نمی شناسم. به هر حال ، این لس آنجلس است. آسان است که دیوانه بودن آن را درک کنیم.

اما این دو پسر کمی می دانستند ، من تحت تأثیر نظرات آنها در مورد همسریابی با زنان اینجا در شهر قرار گرفتم. بخشی از من فکر کرد ، "شما در 30 سالگی هستید ، چگونه می توانید همچنان انتخاب کنید؟" اما قسمت دیگر من ، "برای هر یک از خودشان" ، در مورد موضوعاتی از این دست بسیار احساس می کنم.

به نظر من این موضوع نگران کننده است. در عصری که دوستیابی آنلاین رایج است ، اگر نه یک قاعده ، من می توانم احساس کنم که احساس می کنم همیشه چیزهای بیشتری وجود دارد آسان است - زیرا آنها به معنای واقعی کلمه هستند. اما آیا این بدان معناست که ما همیشه باید به جستجو ادامه دهیم؟

حل و فصل هرگز جواب نمی دهد. اگر پر از هیجان و اشتیاق نباشد ، رابطه چیست؟ اما همیشه نمی توانید در تاریخ اول این موضوع را کشف کنید. حتی گاهی دوم.

آیا اجازه می دهیم این دنیای رضایت فوری ما را از خوشبختی بالقوه باز دارد؟ آیا کنجکاوی مانع از ایجاد پیوند مادام العمر با یک شریک زندگی می شود؟

ماهی های دیگری همیشه در دریا هستند اما برای من ، من یکی را انتخاب می کنم که از بودن با آن لذت ببرم و چه کسی از بودن با من لذت می برد شخصی که مرا بخنداند اما می تواند در مورد احساسات خود صحبت کند.

احتمالاً بیش از چند قرار ملاقات طول می کشد تا در مورد آنها اطلاعات کسب کنم اما وقتی آن شخص را پیدا کنم ، دیگر ماهی های دریا برایم مهم نخواهند بود.